loading...
سرگرمی
شایان هوشنگی بازدید : 14 دوشنبه 11 آذر 1392 نظرات (0)

 



 

میخواهم آنقدر بو بکشم تو را که ریه هایم پر شود از عطر تنت

که هوا داشته باشم برای نفس کشیدنم

وقتی کنارم نیستی

* * * * * * *

تو تنها یکیست آن هم تویی

من دیگران را شما خطاب می کنم . . .

* * * * * * *

نخورده می،چه داند شراب یعنی چه/ندیده آب چه داند سراب یعنی چه

درست نیست که بدانی چه حالتی دارم/مرا ببین که بدانی خراب یعنی چه . . .

* * * * * * *

عقل تا تدبیر و اندیشه کند

رفته باشد عشق تا هفتم سما

عقل تا جوید شتر از بهر حج

رفته باشد عشق بر کوه صفا . . .

(ویکتور هوگو)

* * * * * * *

گرمایی بوده ام همیشه اما بین خودمان بماند

سرمایی میشوم وقتی پای آغوش تو در میان باشد . . .

* * * * * * *

در حسرت آغوش تو هستم ، بغلم کن / از عطر بر و روی تو مستم ، بغلم کن

کی گفته که قراره دور از تو بمونم / من با احدی عهدنبستم ، بغلم کن . . .

* * * * * * *

روزم با تو آغاز می شود ، شبم بی تو تمام نمی شود !

چه کنم ؟

* * * * * * *

دلم ، یک مزرعه مى خواهد

یک تو

یک من

و گندم زارى طلایى رنگ

که هوایش آکنده با عطر نفسهاى تو باشد . . .

* * * * * * *

اگر گفتی

چگونه می شود مُرده ای را زنده کرد؟

فرض کن من مُرده ام!

حالا بخند…

* * * * * * *

یک مرد چه میخواهد ؟

دستی که بگیرد در دست

چتری که بگیرد بر دوش

یک همقدم عاشق

با او بشود مدهوش !

* * * * * * *

من و تو

جمعه و شنبه بودیم!

هر چه قدر من به تو نزدیک بودم

تو از من دور بودی…

* * * * * * *

نگاهت را گره بزن

به هر لحظه من

حس امنیت می گیرم

وقتی تو

درگیر منی

* * * * * * *

دو ، ر ، می ، فا ، سل ، لا ، به ، لای ، نت ، ها ، یت ، می ، می ، رم

* * * * * * *

گفتم ای فال فروش ، لای این بسته فال

مژده ای دل که مسیحا نفسی می آید هم داری ؟

گفت : اگر بود کسی فال فروشی می کرد ؟

* * * * * * *

امروز یه کار ضرورى دارم و اون دوست داشتن توئه …

دیروز هم همینطور بود

فردا هم همینطوره !

* * * * * * *

ﺗﻨﻬﺎ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﻨﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺖ ﻋﮑﺎﺱ ﺑﻮﺩ

ﮐﻪ ﺍﻭﻧﻢ ﭘﻮﻟﺶ ﺭﻭ ﮔﺮﻓﺖ ﺭﻓـــــــــــــــــ

* * * * * * *

یه وقت به سرت نزند ! که شعرهایم را بتکانی …

چرا که رسوا خواهم شد ، و همه خواهند دید !

لحظه لحظه تو را در میان واژه هایم

* * * * * * *

عشق یعنی :

طوری نگام کنی که انگار …

آدم قحطه !

* * * * * * *

سر و ته این حرفها را که بزنم

باز هم

تویی که در سرم

ته حرفها را میزنی

* * * * * * *

آرزویم این است که بهاری بشود روز و شبت

که ببارد به تمام رخ تو بارش شادی و شعف

و من از دور ببینم که پر از لبخند است

چشم و دنیا و دلت …

* * * * * * *

هنوز هم وقتی باران می آید تنم را به قطرات باران می سپارم

می گویند باران رساناست ، شاید دستهای من را هم به دستهای تو برساند . . .

* * * * * * *

آدم ها حق دارند آغوشی داشته باشند

که وقتی بغض داشت خفه شان می کرد بهش پناه ببرند

و ایمان داشته باشند تا وقتی که آنجا هستند دست هیچ غمی بهشان نمی رسد . . .

* * * * * * *

به یک جایی از زندگی که رسیدی میفهمی رنج را نباید امتداد داد

باید مثل یک چاقو که چیزها را می برد و از میانشان می گذرد

از بعضی آدم ها بگذری و برای همیشه تمامشان کنی . . .

* * * * * * *

صدا … رفت

تصویر … رفت

خاطره اش … نمیرود . . .

* * * * * * *

دلم یه رمان میخواد…

اولش من و تو باشیم…..

آخرش ما…

* * * * * * *

گاهی آدم دلش فقط یک دوستت دارم می‌خواهد

که نمیرد!

افشین صالحی

* * * * * * *

قدیم تر ها چقدر بهانه برای ملاقات و محبت زیاد بود !

چشمه ی آب ، کوزه ی سنگین ، راه طولانی !

آب را که لوله کشی کرده اند همه چیز خراب شده !

* * * * * * *

باید از بهترین دوست ترسید…

چون هیچ کس روح تو را آنقدر عریان ندیده

که جای دقیق زخم ها را بداند !

* * * * * * *

ای رفته ز دل ، رفته ز بر ، رفته ز خاطر

بر من منگر تاب نگاه تو ندارم

بر من منگر زانکه به جز تلخی اندوه

در خاطر از آن چشم سیاه تو ندارم…

ای رفته ز دل ، راست بگو !‌ بهر چه امشب

با خاطره ها آمده ای باز به سویم؟

گر آمده ای از پی آن دلبر دلخواه

من او نیم او مرده و من سایه ی اویم..

سیمین بهبهانی

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 1
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 13
  • آی پی دیروز : 8
  • بازدید امروز : 22
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 43
  • بازدید ماه : 55
  • بازدید سال : 142
  • بازدید کلی : 12,089
  • کدهای اختصاصی